English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4007 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
on approval U خرید کالا به شرط
demand U تقاضای خرید کالا
demands U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
duopsony U انحصار خرید کالا بطور دونفری
chandler U کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
haematogen U دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
vouchee U کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
wedding cake U کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
long pull U اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
mezereum U پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
airing cupboard U قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
golden handshake U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshakes U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
bullets U در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
bullet U در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
EDAC U سیستم تصحیح خطای مقابل برای ارتباطات دادهای
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
sheet U طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
sheets U طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
to have a look round [around] the shops [British E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round [around] the stores [American E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
They were falling over one another to get petrol(gasoline). U برای خرید بنزین سرودست می شکستند
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
short covering U خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
final goods U کالا برای مصرف نهائی
partial substitution U جانشینی کامل برای دو کالا
take over bid U پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
jettisoning U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
pallet U سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل کالا
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
price line pricing U قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
jettison U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
shadowmask U صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
recevied for shipment bill of exchange U بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
He bought them expensive presents, out of guilt. U او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
glare U صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glared U صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glares U صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
order U خرید سفارش خرید
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
When will be supper? U کی شام میدهند؟
unashamed U افرادیکهکارهایعجیبانجام میدهند
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
guard cell U گیاهی را تشکیل میدهند
vat dyeing U رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
handbill U اعلانی که بدست مردم میدهند
boarding house U جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
boarding houses U جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
pigwash U گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
pig's wash U گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
foy U سوری که بخاطر مسافرت میدهند
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
handbills U اعلانی که بدست مردم میدهند
spadework U کاری که با بیل انجام میدهند
credit system of supply U سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
console table U میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند
loving cup U پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
sea pass U پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
goffer U اهنی که باان توری راچین میدهند
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
fascicule U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicle U دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fasciculus U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
communicant U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
communicants U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
abets U تشویق
cheer U تشویق
abetted U تشویق
persuasions U تشویق
encouragement U تشویق
persuasion U تشویق
eulogy U تشویق
eulogies U تشویق
abetting U تشویق
cheers U تشویق
abet U تشویق
exhortation U تشویق
cheered U تشویق
page of presence U لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
corody U لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
encouage U تشویق کردن
eulogizing U تشویق کردن
countenance [encourage] U تشویق کردن
elate U تشویق کردن
hearten U تشویق کردن
cheer U تشویق کردن
reanimate U تشویق کردن
encourager U تشویق کننده
embolden U تشویق کردن
abets U تشویق تقویت
cheers U تشویق کردن
abetted U تشویق تقویت
encouragingly U ازراه تشویق
cheered U تشویق کردن
lead on <idiom> U تشویق موزیانه
abetting U تشویق تقویت
take heart <idiom> U تشویق شدن
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
encourage U تشویق کردن
persuadable U قابل تشویق
countenance U تشویق کردن
countenanced U تشویق کردن
encouraged U تشویق کردن
countenances U تشویق کردن
countenancing U تشویق کردن
encourage U تشویق کردن
applause U تشویق و تمجید
encourages U تشویق کردن
to put a premium on U تشویق کردن
lead on U تشویق کردن
eulogizes U تشویق کردن
eulogized U تشویق کردن
inspirit U تشویق کردن
eulogize U تشویق کردن
eulogising U تشویق کردن
eulogises U تشویق کردن
inspiriting U تشویق کننده
eulogised U تشویق کردن
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
coffee-table books U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
bread-boards U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
coffee-table book U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
resolution U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
page of bonour U لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
resolutions U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
exhorted U تشویق و ترغیب کردن
cheerleader U سر دستهی تشویق کنندگان
cheerleaders U سر دستهی تشویق کنندگان
exhort U تشویق و ترغیب کردن
protreptic U تشویق کننده نصیحت
exhorting U تشویق و ترغیب کردن
exhorts U تشویق و ترغیب کردن
shot in the arm <idiom> U تشویق یا برانگیختن چیزی
acclamation U آفرین [تشویق] [تحسین]
unit awards U تشویق نامه یکانی
music stands U میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
letter card U کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
overpraise U بیش از حد تشویق و تحسین کردن
you tell'em <idiom> U تشویق شخص دربیان گفتهها
ostensorium U فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
oversells U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
gracing U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
graces U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
citation U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
citations U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
overselling U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
oversell U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
oversold U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
grace U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graced U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com